کلبه تنهایی دانشجویان

بروزترین و بهترین پاتوق تفریحی سرگرمی و دانشجویی

کلبه تنهایی دانشجویان

بروزترین و بهترین پاتوق تفریحی سرگرمی و دانشجویی

سناریوی زن جوان تهرانی به کمک 2 مرد برای قتل شوهر دومش

 

دو مرد که با همدستی زنی، نقشه قتل شوهر او را طراحی و اجرا کرده بودند در جلسه محاکمه منکر اتهامات خود شدند. 

 

13900816091108_PhotoA.jpg 

 

به گزارش مهر، در جلسه دادگاه که صبح امروز در شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران و به ریاست قاضی عزیزمحمدی برگزار شد، نماینده دادستان در تشریح کیفرخواست گفت: در این پرونده «خالق» سی‌وسه ساله به مباشرت در قتل، «ابوالفضل» به معاونت در قتل و مشارکت در سرقت و «گلناز» به معاونت قتل عمدی «جلال» پنجاه و هفت ساله متهم هستند.

متهمان دهم آذر 87 مقتول را در شهریار به قتل رسانده و جسد او را در اخترآباد رها کرده بودند. با توجه به اعترافات متهمان، بازسازی صحنه قتل و گزارش پزشکی قانونی، تقاضای مجازات آنها را دارم.

سپس اولیای دم در جایگاه قرار گرفته و برای قاتل پدرشان، درخواست قصاص کردند.

دختر مقتول گفت: گلناز همسر دوم پدرم بود. مدتی بعد از قتل، ما متوجه مرگ او شده و با بررسی فیلم‌های بهشت زهرا جسدش را شناسایی کردیم.

رئیس دادگاه با تفهیم اتهام به «خالق» از او خواست به دفاع از خود بپردازد که متهم با رد اتهام قتل عمدی گفت: روز حادثه ابوالفضل و گلناز، جلال را به قتل رسانده و جسد او را با یک خودروی پراید به باغ من در شهریار آوردند. آنها از من خواستند جسد را در محل خلوت رها کنم و بابت این کار دو میلیون تومان پول نقد و خودروی پراید مقتول را به من دادند.

آنگاه ابوالفضل در جایگاه قرار گرفت و با رد ادعاهای «خالق» گفت: روز حادثه جلال (مقتول) از من خواست با او برای انجام کاری به باغی حوالی شهریار برویم. در آنجا من چند دقیقه او را تنها گذاشتم و زمانی که برگشتم، خالق گفت جلال را به دستور همسرش خفه کرده است. من از ماجرای قتل هیچ اطلاعی نداشتم.

قاضی: چرا خودروی سمند همسر مقتول به نام شما بود؟

متهم: بعد از این جنایت من خودرو را از همسر مقتول خریدم.

رئیس دادگاه سپس از گلناز خواست در جایگاه قرار بگیرد که او هم مانند دو همدستش اتهامات خود را رد کرد و گفت: من سه سال صیغه جلال (مقتول) بودم و بعد او مرا به عقد دائم خود درآورد. روز حادثه جلال همراه ابوالفضل برای پیدا کردن کار به باغی حوالی شهریار رفت و دیگر برنگشت. فردای آن روز ابوالفضل گفت باید زن من بشوی اما من به او گفتم شوهر دارم. ابوالفضل هم ادعا کرد جلال دیگر برنمی‌گردد. او سپس مرا تهدید کرد اگر خودروی پراید را به نامش نکنم، فرزندم را می‌کشد. من هم از ترس جان فرزندم، این کار را کردم.

پس از آخرین دفاعیات متهمان و وکلای آنها، قضات دادگاه برای صدور حکم وارد شور شدند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد