کلبه تنهایی دانشجویان

بروزترین و بهترین پاتوق تفریحی سرگرمی و دانشجویی

کلبه تنهایی دانشجویان

بروزترین و بهترین پاتوق تفریحی سرگرمی و دانشجویی

تعارف

تعارف



شخصی همراه الاغش می گذشت که سر راه به آشنایی رسید. آشنا که کیسه ای پر از بادام زمینی به همراه داشت آن را به الاغ سوار تعارف کرد . اما هر چه تعارف کرد الاغ سوار امتناع کرد و گفت نمی خواهم. آشنا مشتی از بادام زمینی را برداشت و به زور جیب های الاغ سوار را پر کرد الاغ سوار مکثی کرد و گفت : پس مرحمتی کن و بقیه اش را در جیب الاغم بریز چون جیب هایم دیگر جا ندارد .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد