کلبه تنهایی دانشجویان

بروزترین و بهترین پاتوق تفریحی سرگرمی و دانشجویی

کلبه تنهایی دانشجویان

بروزترین و بهترین پاتوق تفریحی سرگرمی و دانشجویی

سکوت تلخ


به نام زیباترین زیبایی


نشسته ام...........


کنج اطاق...........


گوشهایم صدایی میشنوند.........


کمی عمیقتر به صدا گوش میکنم.........


انگار کسی پشت پنجره ی اطاق ایستاده است.......


از جایم بلند میشوم.......پنجره را باز میکنم


چشمهایم جز سیاهی چیزی نمیبینند


اما گوشهایم چیزی میشنوند


صدا بلندتر میشود


این صدای کیست؟


صدایش اشناست


این صدا را میشناسم!


اری صدای سکوت است


ان هم همانند من حرفی برای گفتن ندارد


ان هم مثل من تنهاست


زبانش را خوب میفهمم


با سکوتش میخواهد چیزی را به من بفهماند


با دقت به سکوتش گوش میدهم!


میشود امشب را با من سر کنی؟


با تو؟


اری با من


میخواهم با سکوتم با تو نجوا کنم


کمی فکر کردم و با خود گفتم بگذار حرفهایش را بزند


گفت من سالها نامم سکوت بود


در پیچ و خم زندگی زخمهایی خوردم اما باز سکوت کردم و صدایی از من بلند نشد


با خود گفتم کسی همانند من پیدا نمیشود که در برابر زخمهای زندگی سکوت کند و مدام به خود میبالیدم


اما زمانی شد که فهمیدم توهم همانند من خریدار سکوت هستی


اما تو با من یک تفاوت داری ان هم این که


تو در برابر سخت ترین رنجها سکوت میکنی و من در برابر رنجها!!


تو در برابر تهمت ان هم خیانت سکوت کردی


کاری که از عهده ی من خارج است


از ان به بعد هر شب پشت پنجره ی اطاقم به انتظارش مینشینم


و هر شب را با سکوت صبح میکنم


یک سکوت تلخ........

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد