ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 |
سلام
من یه زمونی 1دختر خیلی پاک بودم انقدر که حتی با1پسر حرف هم نمی
زدم تو20سالگی با1پسر آشنا شدم کسی که زیادی جانماز آب می کشید از خدا
وپیغمبر دم می زد عاشق همین چیزاش شدم گفتم پاکه م3فرشته مدتی بعد به بهانه
های مختلف و سرطان وبی پول ازم پول گرفت از استخونم بریدم دادم بهش چون
واقعا خودمون تو مضیقه ایم بعدها گفت 1صیغه بین هم بخونیم که رابطه مون
گناه نباشه خلاشه بین خودمون خوندیم بعدش گفت باید تنتو ببینم وگرنه به
گناه میوفتم وظیفه توئه و....بعد1ماه بالاخره عکس لختمو دادم بهش
.............
بگذریم که چها به من گذشت
بعد ازچندماه فهمیدم طرف زن
داره وحامله هم هست زنش دختر گردن کلفتای مجلسه
خیلی داغون شدم خدا رو
شکردستش بهم نخورد بعدها در کمال پررویی بم پیشنهاد ازدواج داد و......
حالا
حس می کنم خیلی ناپاکم که 1ی تنمو دیده از احساسات جنسیم باخبر شده نه
پولم ودا د نه....
دایما هم اس میداد می زنگسد که فقط باتنت حال می کنم
خیلی
عصبی شدم
انگار کثیف ترین دختر رو زمینم
از خدا مرگ می خوام
1ماه
پیش پسری بهم پیشنهاد ازدواج داد واقعا به دلم نشست
اما
وحشت داشتم
از آینده
قضیه رو بهش گفتم
گفت براش مهم نیس ومن ناپاکی نکردم و طرف
ناجور بده وقول می ده هرگز این قضیه رو به روم نیاره
وطرف نمی تونه با
عکسام کاری کنه و.........
اما ته دلم دلهره دارم ونمی تونم خودمو ببخشم
خانواده ام هرگز منو نمی بخشن اگه بفهمن
من ادم صادقیم شاید ماهی1دروغ
بگم نه بیش تر
من از نظر سکسی جذابم عاشق سکسم اما فقط با کسی که عاشقشم
اما
واقعا شاید وصله ناجور بهم خورده
خدا می دونه که بی عفت نیستم اما
واقعا
شبا خواب آروم ندارم دایم گریه می کنم وبه خودم واون پسره لعنت می فرستم
می ترسم آبروم بره عفتم بره .