ببین منو
عیبی نداره اگه بعضی وفت ها حریف غم هات نمیشی.
عیبی نداره اگه بعضی وفت ها حریف غم هات نمیشی.
سال تازه شده من کهنه مانده ام. یکجوری هیچ کاری نمی کنم که آدمیزاد را وهم برمیدارد.
این ما بودیم که از تجریش تا راه آهن پیاده به راه افتادیم و از تک تک دکان ها پرسیدیم: آقا عشق سیری چند؟ ندارید؟ فردا هم نمی آورید؟کجا میشود پیدایش کرد؟
-الهام محمودی
همه چیز گس است. شب ها، آفتاب، عطرها، فیلم ها، موسیقی ها، دوستی ها... گس مزه این روزهاست.
بدم نمیاد یه برنامه ای مثل کتابخوانی یا همچی چیزی برگزار کنیم البته حضوری چونکه برنامه های مجازی فراوونه....
مثلا همچی اسمی: باهمخوانی
میدانستم در ناکجاآباد زندگی گم شده ام اما نمی دانستم چطور خودم را نجات دهم! آنقدر پیشروی کردم تا پاهایم را هم از دست دادم و قلبم را و اشک هایم را و زیبایی چشمانم را.
شب از نیمه گذشته و آمده ام تا بنویسم که:
در اول و وسط و آخر زندگی هایمان افتاد مشکل ها و عشق آسان نشد هرکز.
کاش دوستان جدیدی داشتم... یا یک گروه از دوستان امنی که گهگاه با هم مینشستیم و فقط از آب و هوا و لباس اخترخانم و لپه های قیمه اقدس خانم حرف می زدیم... کاش چندتایی دوست جدید داشتم.
بعدتر؛
یادمه از همون قدیما می گفتیم خدا وبلاگ هارو میخونه، تا این متن رو نوشتم، دوستم تماس گرفت و دعوت کرد خونشون برای دورهمی حرف زدن... عجیب نیست؟
خیلی خیلی خیلی خسته ام.. همین.
شاید ادامه دادن تنهاراه باشد اما اینگونه ادامه دادن چیزی نبود که من میخواستم... خدای بزرگ آسمانها و زمین گشایشی در حال و روز من قرار بده شاید یکروز آمدم و نوشتم: امروز بی نهایت شادم.
برای رفع تلخی پست پایینی...دو روز رفتم سفر و دو دست لباس تازه هم خریدم.
از اول سال تا اخر شهریور برای خودم چالش گذاشته بودم تا بر مصرف گرایی غلبه کنم ... هیچ لباس و وسیله ای نحریدم، هیچی.
هرسال چندین ماه این کار رو می کنم تا کمدم بی جهت سنگین نباشه.
گاهی از عمد شلخته و نادرست لباس میپوشم. تا به خودم ثابت کنم که دنیا و مردم و نگاهشان هیج است. وقتیکه دنیای درونم شلخته و نادرست است باید که با برون هم همگون شود.
مادرم می گوید چند روزیست حواست به خودت نیست، دست و پاهایت زخم می شوند و خودت را وزن نمی کنی و به دیوار خیره می شوی. به من هم که نمی گویی چه ات شده است!
می گویم هیچ. هیچ که بلایی به سرش نمی آید. پس نترس.
دردهایی در جهان هست که درد نیست ولی تمام شیره جان آدمی را می نوشد، تهی می کند از هرچه زندگی اش نامیده ایم. سلول های عصبی ام پیامی به مغز صادر نمی کنند اما از درد در خود میپیچم و اشک، اشک امانم را بریده است.
برای این درد باید تاریخ را ثبت کنم: به وقت یک مهر هزاروچهارصد و دو.
من؟ من آدم نیمه کاره رها کردنم. آدم تمام نکردن. آدم بلند نشدن، شروع نکردن. آدم عجیبی هستم. منتظر فردا هم نیستم. آرزو و برنامه ای هم ندارم. زنده ام؟ نه. شادم؟ نه. خوبم؟ نه. ناراحت یا نگرانم؟ نه. هیچی نیستم.
آمدن رونالدو را کم داشتیم و محقق شد. شب ها خنک تر از پیش است و خزیدن زیر این پتوی سبک لذت خوابیدن را دوچندان می کند... فردا مراسم دفاعیه دکترای دوست بیست و دو ساله ام دعوتم و گمانم باید کمی زودتر بخوابم... دوست 22 ساله نه، دوستی 22 ساله.
هنوز نمی دانم این سبک نوشتن را دوست دارم یا نه، دوست خواهم داشت یا نه؟ عجالتا فقط «نوشتن تراپی» ....
از هجوم مردم برای دیدن یک مرد پرتقالی تعجب نکردم. سالهاست از بازی دنیا کنار گذاشته شده ایم. هیجان بیش از حد، حق طبیعی ماست.
سلام
امشب، نیمه شب روز دوشنبه 27 شهریور 1402 درحالیکه نامه های خودکشی افراد معروف را میخواندم دلم خواست به این خانه برگردم و شاید نمی دانم فقط شاید ازین پس شبها، اینجا چیزکی بنویسم...
با احترام الف میم
خب کیا هنوز وبلاگ میخونن؟
اونایی هم که هستن رو دیگه به خاطر نمیارم، خودمونم داریم به تاریخ می پیوندیم :))
#الهام_محمودی
در تلگرام: elham_mahmoudy
تلگرام بی تو هیچ است و در نبودت گویی گَرد مرده بر شوره زار اینستا پاشیده اند.. ایفون ایکس در فراغ تو چه تفاوت با یازده دو صفر دارد.. بی تو من با این همه حجم باقیمانده نت چه کنم؟ با غم انگیزترین حالت لست ریسنتلی ت قرینم با قاف با غین...
نه نمیخواهم مدرن باشم، بگذار ساده بگویم:
توکه نیستی ماهی کوچولوی تُنگ دلم بی تابِ بی تاب است...
#الهام_محمودی
@elham_mahmoudy
اولین بوسه
و
آخرین بوسه.
دومی از اولی هم قاتل تره.
زنده ایم
و آنطور که گمان می کردیم نبود، بی عشق هم می شد دوام آورد، دوام آوردیم و از یک جایی به بعد دیگر ندویدیم، جستجو نکردیم و برایش نخواندیم، نخواندیم و حرف نزدیم و بحث نکردیم و نظراتمان را در دلمان در مغزمان در روحمان و برای خودمان نگه داشتیم.. بی عشق زنده ماندیم و بی حرف زنده ماندیم و گمانم بی زندگی هم زنده خواهیم ماند...
بعد از مدت ها در تکست بار اینجا تایپ کردم و نوشتم.. گمونم اگر همینجا ادامه میدادم زودتر نویسنده می شدم، ولی شما کماکان در تلگرام و اینستا بخوانید مرا...
چه کسی از رفتن معشوقش جان داده؟ چه کسی از چشیدن خیانت دیگر روی پایش نایستاده؟ چه کسی اشک در چشمانش همیشگی شده است؟
عشق میتواند همه چیز باشد، جان و تن و روح و روان، اما چه عشقی بالاتر از جانِ خود آدمی! چه چیز مهمتر از ذرهذره عمرمان! کیست و چیست عزیزتر از جوانی و لبخندمان که گمش کنیم، گمش کنیم و بسپاریمش به خدا..!
در تلگرام
#الهام_محمودی
@Elham_mahmoudy
#الهام_محمودی
@elham_mahmoudy در تلگرام
خودتان را حیف نکنید... اگر کسی دوستتان ندارد، ترک تان کرده است، اشک شما را در می آورد، جزو اولویت هایش نیستید، خودش رو بالاتر از شما میداند، سرکوفت میزند و از تیپ و قیافه و اندام شما ایراد می گیرد، با اخلاقتان مشکل دارد، برای شما وقت ندارد، برای شما پول ندارد، برای شما حوصله ندارد، برای خواستنتان خجالت می کشد، شما را از دیگرانِ زندگی اش پنهان می کند، به شما احساس حقارت می دهد، به شما حس سربار بودن میدهد، در با هم بودنتان حساب دودوتا چارتا میکند، قیمت کادویتان را در می آورد و به رو می آورد، خانواده تان را کوچک می شمارد، شمارا برای پولتان می خواهد، شما را راننده آژانس خود می داند، اگر با کسی هستید که لحظات استرس و دلخوری هایتان بیشتر از ثانیه های دلخوشی است، اگر دلتان میخواهد کسی دوستتان داشته باشد ولی در واقع ندارد و برای داشتنتان تلاشی نمی کند، ...
خودتان را حیف نکنید.
#الهام_محمودی
#الهام_محمودى
@elham_mahmoudy
او باید بداند دنیا داستانِ عشق های بزرگی ست که در جای خوبی به پایان نمی رسند..
#الهام_محمودى
@elham_mahmoudy
لعنتی، دوست داشتنت در تمام ادیان الهی توصیه شده است..
#الهام_محمودی
@elham_mahmoudy
@hozvaresh