نام درس استاد درس تاریخ امتحان ساعت امتحان منبع امتحان
روانشناسی جنایی بهنویی ۱۴/۹/۹۱ ۱۳-۱۷ تاصفحه ۱۵۹
رشد ۲ شریفی ۲۳/۸/۹۱ ۱۵ تاصفحه ۱۰۰
اسیب شناسی روانی ۱ شریفی ۲۱/۹/۹۱ ۱۵ سه فصل اول
روانشناسی تجربی شریفی ۱۴/۹/۹۱ ۱۵ تاصفحه ۸۰
کودکان استثنایی شریفی ۱۴/۹/۹۱ ۱۰ چهارفصل اول
میان ترم های سرکار خانم کارگران
میان ترم فناوری اطلاعات د رتاریخ :۸/ ۹/۱۳۹۱ ساعت:۱۵/۱۳الی۱۵/۱۴ (نصف کتاب)
میان ترم شبکه های کامپیوتری۱ درتاریخ: ۲۲/۹/۱۳۹۱ ساعت:۱۵/۱۳الی۱۵/۱۴ (نصف کتاب)
میان ترم سیستم های اطلاعاتی مدیریت درتاریخ: ۲۹/۸/۱۳۹۱ ساعت:۳۰/۱۴ الی۳۰/۱۵ برگزار میگردد
میان ترم های سرکار خانم دهقان:
امتحان میان ترم آفات انباری در تاریخ۳۰/۰۸/۱۳۹۱ ساعت۱۳الی۱۵
امتحان میان ترم سم شناسی در تاریخ ۳۰/۰۸/۱۳۹۱ ساعت ۱۵الی۱۷ برگزار می گردد.
میانترم سرکارخانم برزگری
ریاضی عمومی ۱ ۳۰/۸/۹۱ ساعت ۱۰ فصل های ۱و۴و۵
میانترم دروس استاد دکتر زارع
شیمی عمومی ۲۰/۹/۹۱ ساعت ۹صبح تاپایان فصل ۳
میانترم دروس استاد میزایی
دامپروری عمومی ۲۹/۸/۹۱ تاپایان فصل سوم
میانترم درس استاد دهقان
فارسی عمومی ۱/۹/۹۱ ساعت ۱۵ تاپایان صفحه ۲۰۵
احساسم را به دار آویختم، منطقم را به گلوله بستم...
لعنت به هر دو که عمری بازی ام دادند...
دگر بس است، می خواهم کمی به چشمانم اعتماد کنم...
چه فکر کنی می توانی و چه فکر کنی نمی توانی، درست فکر می کنی.
برای مشق شب 100 بار بنویس اونی که فکرشو نمی کنی همیشه به یادته.
کاش دستی از فراسوی افق گوش سنگین زمان رامی کشید
هم زبانی از راه دور طعم تنها بودنم را می چشید
آدم ها مثل کتابند، بر گرفته از مطالب جالب. از روی بعضی ها باید مشق نوشت. از روی بعضی ها باید جریمه نوشت. بعضی ها را باید چند بار خواند تا معنیشان را فهمید. بعضی ها را باید نخوانده کنار کذاشت! آدمیان به لبخندی که بر لب ها می نشانند و به احساس خوبی که بر جا می نهند، ماندگارند.
"بی شک یکى از ماندگارانی"
گاهی دویدن برای رسیدن به کسی،
نفسی برای ماندن در کنار او باقی نمی گذارد!
تا کجای قصه ها باید ز دلتنگی نوشت؟
تا به کی بازیچه بودن در دو دست سرنوشت؟
تا به کی با ضربه های درد باید رام شد؟
یا فقط با گریه های بی قرار آرام شد؟
بهر دیدار محبت تا به کی در انتظار؟
خسته ام از زندگی با غصه های بی شمار!
کاش همیشه در کودکی می ماندیم، تا به جای دلمان سر زانوهایمان زخم می شد...
نامه هایم که چراغ قلبت را روشن نکرد! امشب تمامشان را بسوزان، شاید بتوانی تنهایی ات را ببینی...
در نهان به آن هایی که دوستمان ندارند دل می بندیم و در آشکار از آن هایی که دوستمان دارند غافلیم، شاید این است دلیل تنهایی ما.
تا توانی دلی بدست آور، دل شکستن خیلی سخت شده، همه سنگدل شده اند!
میان همهمه ی برگ های خشک پاییزی؛ فقط ما مانده ایم که هنوز از بهار لبریزیم. روزهای پاییزیت قشنگ.
بعضی آدم ها باید مثل جعبه ی سیگار برچسب هشدار داشته باشند تا فراموش نکنی که دوست داشتن آن ها فقط برای تو ضرر دارد.
آسمان هر کس به معنای معرفت اوست، بی شک آسمان تو بی انتهاست.
آدم ها بازی کردن را دوست دارند، این انتخاب توست که هم بازیشان باشی یا اسباب بازیشان...
یا رب ز شراب عشق سر مستم کن
یک باره به بند عشق پابستم کن
از هر چه نه عشق خود تهی دستم کن
بر عشق خودت نیست کن و هستم کن
به وسعت ندیدن نگاهت خسته ام، چگونه بشکنم ثانیه های سنگین دوریت را...
آرزو می کنم فرو افتادن هر برگ پاییزی آمینی باشه برای آرزوهای قشنگت...
می شود حتی هنگام سقوط هم با شکوه و زیبا باشی.
این را آبشار گفت.
ماهیان شهر ما از کوسه ها وحشی ترند
بره های این حوالی گرگ ها را می درند
سایه از سایه هراسان می شود در کوچه ها
زنده ها هم آبروی مرده ها را می برند
هیچ دانی نازنینم می توانی
راحت اسرار سعادت را بدانی
رمز خوشبختی انسان نیست جز این
مهربانی، مهربانی، مهربانی
"ساده" که باشی
زود "حل" می شوی
می روند سر وقت "مسأله" بعدی...
بگذار بارانِ سرنوشت، هر چه می خواهد ببارد، تا وفتی که چترت خداست.
عشق یعنی با تو گشتن هم کلام
عشق یعنی انتظار یک سلام
عشق یعنی دست های رو به دوست
عشق یعنی مرگ در راهت نکوست
عشق یعنی شاخه ای گل در سبد
عشق یعنی دل سپردن تا ابد
آبان: بر در دانشکده ای رفتم دوش
دیدم دو هزار لیسانسه کوزه به دوش
هر یک به زبان حال با من گفتند
این کوزه بگیر و مدرکت بنداز توش!
فرستنده: نیلوفر
9 آبان: کلاس سوم بودیم. یکی از بچهها به بقیه میگفت:
بچهها بیسکویت باغ وحشی نخرید، تقلبیه، شیرش مزه زرافه می ده!
8 آبان: یکی از معضلات مامانم اینه که چه طوری گلدون رو بذاره روی تلویزیون LCD جدیدمون!
7 آبان: خواستم جونمو فدات کنم، با خودم گفتم چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی؟!
فرستنده: فرناز
6 آبان: این پفک جدیدا رو تف می زنی به هم نمی چسبن. از قصد این جوری ساختن تفریحاتمون رو ازمون بگیرن!
فرستنده: 09355449428
5 آبان: نفرین نمی کنم… خدا ازت بگذره… بعد هم دنده عقب بیاد از روت رد شه قشنگ له شی!
فرستنده اس ام اس: 09355449428
4 آبان: زن ها بهترین موجودات پروردگارند، به شرطی که زنت نباشند!
فرستنده: 09355449428
3 آبان: دختره ﺍﺱ ﺍﻡ ﺍﺱ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩ: "ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻭستت ﺩﺍﺭﻡ! هنوز ﻣﻨﻮ ﯾﺎﺩﺗﻪ؟!"
ﻧﻮﺷﺘﻢ: "ﻧﻮﭺ "!
ﺍﺱ ام اس ﺩﺍﺩﻩ: "ﺣﺪﺱ ﺑﺰﻥ!"
ﻧﻮﺷﺘﻢ: "پریسا؟ آزاده؟ نیوشا؟ ریحانه؟ عسل؟ نمی دﻭﻧﻢ ﻭﺍلا! خودت بگو ﮐﺪﻭﻣﺸﯽ؟"
دختره ﮔﻮﺷﯿﺸﻮ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩ، دیگه هم جواب نداد!
دختره ﺭﻭﺍنی ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ! ﻓﻘﻂ ﺑﻠﺪند ﺑﺎ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕِ پاک ﻣﺎ پسرها ﺑﺎﺯﯼ کنند!
2 آبان: تا بیست سالگیم فکر می کردم اسمم زُهره است، چون همیشه مادرم وقتی می خواست بیدارم کنه می گفت: پاشو ظهره!
1 آبان: خدایا به ما که بنز و بی ام و نمی دی... حداقل به اونایی که می دی، یه کم به قیافه هاشون دقت کن ما این قدر حرص نخوریم!
30 مهر: طرف می ره خواستگاری می گه من تو لاله زار کنار خیابون دلار فروشم، بعد گندش در میاد مهندس بوده!
29 مهر: یارو تو مترو داشت جوراب زنونه می فروخت.
بهم گفت: یه دونه بخر، گفتم: من مجردم، زن ندارم!
گفت: بخر بکش رو سرت برو دزدی!
28 مهر: یکی از رفقا سوغاتی شورت 40 دلاری برام آورده، مونده ام می خوام برم عروسی، روی شلوار بپوشمش یا زیر!
27 مهر: انسان کلاً موجودیه که وقتی خرش از پل بگذره همه چی یادش می ره، اونی هم که اینو قبول نداره خرش هنوز روی پله!
26 مهر: دیشب تا ساعت پنج پای کامپیوتر بودم. صبح پا شدم دیدم چشام شده کاسه خون
به لبم داغ جنون. به کنارم تو بمون. نرو با دیگری!
24 مهر: یه سوال چند وقته ذهن منو مشغول کرده:
چرا شلوار سفید می پوشی، خاکی که می شه رنگش سیاهه؟
ولی وقتی شلوار مشکی می پوشی خاکی که می شه رنگش سفیده؟
23 مهر: دوستم می گفت پیاز تنها ماده غذایی هست که می تونه اشک آدم رو در بیاره.
من برای این که ثابت کنم اشتباه می کنه یه نارگیل برداشتم زدم تو سرش، اون هم کاملا به اشتباهش پی برد!
22 مهر: دیدید بعضی ها عادت دارند وقتی روی چمن نشسته اند همین جوری چمن ها رو می کنند؟ این ها یه بز درون هم دارند!
21 مهر: دیگه کم کم هوا داره سرد می شه، از دست دعوا با بابامون سر کولر راحت می شیم، اما باید خودمون رو برای مسابقات کم و زیاد کردن بخاری آماده کنیم!
20 مهر: یارو نصفه شب مزاحم شده بود!
برداشتم می گم بعله؟
می گه خوابیدی؟
می گم نه، این جا هوا روشنه.
میگه: عــــه؟ مگه کجایی؟
گفتم من ایتالیام…
یارو ترسید پول شارژش تموم بشه قطع کرد دیگه زنگ نزد!
19 مهر: من هیچ وقت نفهمیدم چرا آدما زیرِ پتو احساس امنیت می کنند...
حالا گیریم یه قاتل اومد توی اتاق خواب. بعد حتما می گه:
الان اومدم بکشمت... اَه! لعنتی پتو داره نمی شه!
18 مهر: دخترای عزیزی که می گن پسرا همه مثل هم اند... کسی مجبورتون نکرده بود همه رو امتحان کنین!
17 مهر: موقع خواب مامانم به بابام گفت اون گوشی منو می دی؟
بابام: گوشیت رو کجا گذاشتی؟
مامانم: بالا سرت!
بابام: خوب چرا بالا سر خودت نذاشتی؟
مامانم: آخه می گن امواجش سرطان زاست!
یعنی عشقه که می چکه!
16 مهر: وقتی میسکال برام میافته ۵% دلیل چک کردنم اینه که ببیم کی بوده، ۹۵%ش واسه اینه که اون آیکون میسکال بالای گوشی بره!
فرستنده پیامک: 09355449428
15 مهر: هر وقت در یخچال رو باز می کنیم خالیه ها، حالا اگه بخوایم یه قابلمه کوچک توی یخچال جا بدیم باید یک ساعت پازل حل کنیم با محتویات، تا بتونیم جاش بدیم!
فرستنده پیامک: 09355449428
14 مهر (جمعه): آقا بیا تا زندگی معنا بگیرد
شاید دعای مادرت زهرا بگیرد
آقا بیا تا با ظهور چشمهایت
این چشمهای ما کمی تقوا بگیرد
13 مهر: پدر چیست؟ موجودی که نیمه شب ها از خواب برخاسته و کولر را خاموش می کند!
12 مهر: همیشه یه مسواک مرموز توی دستشویی هست که معلوم نیست مال کیه!
11 مهر: یه عمه دارم بس که آدم خوبیه حقش بود خاله ام باشه!
یکی از دوستان اصفهانی من پاسخ هیچ پرسشی را نمیدهد و در پاسخ هر پرسش شما، او پرسشی از شما دارد! مثال: وقتی از او آدرس یک خیاط را میپرسید...
شما: خیاط خوب سراغ داری؟
دوست اصفهانی: چیچی میخَی بدوزی؟
شما: کت و شلوار
دوست اصفهانی: پارچه داری؟
شما: بله
دوست اصفهانی: از کی اِسِدی؟
شما: از ... مغازه.
دوست اصفهانی: پارچِد خُبِس؟
شما: بله.
دوست اصفهانی: چه رنگیس؟
شما: چه فرقی میکنه؟
دوست اصفهانی: فرق میکونِد دادا! فرق میکونِد.
شما: خب، سورمهای.
دوست اصفهانی: چرا سورمه ی؟ ارزونتر بود؟
شما: نه.
دوست اصفهانی: چیطو؟
شما: خب می خواستم سورمه ای باشه.
دوست اصفهانی: مبارکس، خَبِریه؟
شما: نه بابا، بالاخره خیاط سراغ داری یا نه؟
دوست اصفهانی: اگه خبری نیس، کتا شلواری سورمِی میخَی چی کار؟
دوران قبل از دانشگاه = حسرت
قبول شدن در دانشگاه = صعود
کنکور = گذرگاه کاماندارا
دوران دانشجویی = سالهای دور از خانه
خوابگاه دانشجویی = آپارتمان شماره 13
بی نصیبان از خوابگاه = اجاره نشین ها
امتحان ریاضی = کشتار بیوجرسی
امتحان میان ترم = زنگ خطر
امتحان پایان ترم = آوار
لیست نمرات دانشجویی = دیدنیها
نمره امتحان = پرنده کوچک خوشبختی
مسئولین دانشگاه = گرگها
اساتید = این گروه خشن
آشپزخانه = خانه عنکبوت
رستوران دانشگاه = پایگاه جهنمی
پاسخ مسئولین = شاید وقتی دیگر
دانشجوی ا خراجی = مردی که به زانو در امد
دانشجوی فارغ التحصیل = دیوانه از قفس پرید
دانشجوی سال اولی = هالوی خوش شانس
واحد گرفتن = جدال بر سر هیچ
مدرک گرفتن = پرواز بر فراز آشیانه فاخته
پاس کردن واحدها = آرزوهای بزرگ
مرگ استادها = جلادها هم می میرند
محوطه چمن دانشگاه = حریم مهرورزی
استاد راهنما = مرد نامرئی
کمک هزینه = بر باد رفته
درخواست دانشجویان = بگذار زندگی کنم
دانشجوی دانشگاه صنعتی = بینوایان
اتاق رئیس دانشگاه = کلبه وحشت
شب امتحان = امشب اشکی میریزم
تقلب در امتحان = راز بقا
یادگیری = قله قاف
دانشجوی معترض = پسر شجاع
تربیت بدنی1 = راکی1
تربیت بدنی2 = راکی2
خاطرات اساتید = اعترافات یک خلافکار
انصراف = فرار از کولاک
تصحیح ورقه امتحان = انتقام
نمره گرفتن از استاد = دوئل مرگ
شاگرد اول = مرد 6 میلیون دلاری
آرزوی دانشجویان = زلزله بزرگ
هیئت علمی = سامورایی ها
رئیس دانشگاه = دیکتاتور بزرگ
رفتن به خوابگاه دختران = عبور از میدان مین
رئیس آموزش = هزاردستان
معاون آموزش = دزد دریایی
برخورد مسئولین = کمیسر متهم می کند
از دانشگاه تا خوابگاه = از کرخه تا راین
سن ۱۴ سالگی: تازه توی این سن ، هر رو از بر تشخیص میدن! (اول بدبختی!)
سن ۱۵ سالگی: یاد می گیرن که توی خیابون به مردم نگاه کنن! ... از قیافه ء خودشون بدشون میاد!
سن ۱۶ سالگی: توی این سن اصولا“ راه نمیرن ، تکنو می زنن! ... حرف هم نمی زنن ، داد می زنن! ... با راکت تنیس هم گیتار می زنن!
سن ۱۷ سالگی: یه کمی مثلا آدم می شن! ... فقط شعرهاشون رو بلند بلند می خونن! (یادش به خیر ، اون روزا که تکنو نبود ، راک ن رول می خوندن!)
سن ۱۸ سالگی: هر کی رو می بینن ، تا پس فردا عاشقش می شن! ... آخ آخ! آهنگهای داریوش مثل چسب دوقلو بهشون می چسبه!
سن ۱۹ سالگی: دوست دارن ده تا رو در آن واحد داشته باشن! ... تیز میشن ، ابی گوش میدن!
سن ۲۰ سالگی: از همه شون رو دست می خورن! ... ستار گوش میدن که نفهمن چی شده!
سن ۲۱ سالگی: زندگی رو چیزی غیر از این بچه بازیها می بینن! (مثلا عاقل میشن!)
سن ۲۲ سالگی: نه! می فهمن که زندگی همش عشــــقه! ... دنبال یه آدم حسابی می گردن!
سن ۲۳ سالگی: یکی رو پیدا می کنن! اما مرموز می شن! (دیدشون عوض میشه!)
سن ۲۴ سالگی: نه! اون با یه نفر دیگه هم دوسته! اصلا“ لیاقت عشق منو نداشت!
سن ۲۵ سالگی: عشق سیخی چند؟!! ... طرف باید باباش پولدار باشه! حالا خوشگل هم باشه بد نیست!
سن ۲۶ سالگی: این یکی دیگه همونیه که همه ء عمر می خواستم! ... افتخار میدین غلامتون بشم؟!
سن ۲۷ سالگی: آخیـــــــــــش!
سن ۲۸ سالگی: کاش قلم پام می شکست و خواستگاری تو نمیومدم!!!
خصوصیات دختر خانمها از ۱۴ تا ۲۸ سالگی ...
سن ۱۴ سالگی: تا پارسال هر کی بهشون می گفت: چطوری؟ می گفتن: خوبم مرسی! حالا میگن: مرسی خوبم!
سن ۱۵ سالگی: هر کی بهشون بگه سلام ، میگن: علیک سلام! ... نقاشیشون بهتر میشه (بتونه کاری و رنگ آمیزی و ...!)
سن ۱۶ سالگی: یعنی یه عاشق واقعین! ... فردا صبح هم می خوان خودکشی کنن! ... شوخی هم ندارن!
سن ۱۷ سالگی: نشستن و اشک می ریزن! ... بهشون بی وفایی شده! ... (کوران حوادث!)
سن ۱۸ سالگی: دیگه اصلا عشق بی عشق! ... توی خیابون جلوی پاشون رو هم نگاه نمی کنن!
سن ۱۹ سالگی: از بی توجهی یه نفر رنج می برن! ... فکر می کنن اون یه آدم به تمام معناست!
سن ۲۰ سالگی: نه ، نه! ... اون منو نمی خواست! ... آخرش منو یه کور و کچلی می گیره! می دونم!
سن ۲۱ سالگی: فقط ۲۷-۲۸ سالگی قصد ازدواج دارن! فقط!
سن ۲۲ سالگی: خوش تیپ باشه! پولدار باشه! تحصیلکرده باشه! قد بلند باشه! خوش لباس باشه! ... (آخ که چی نباشه!)
سن ۲۳ سالگی: همه ء خواستگارا رو رد می کنن!
سن ۲۴ سالگی: زیاد مهم نیست که چه ریختیه یا چقدر پول داره! فقط شجاع باشه! ما رو به اون چیزایی که نرسیدیم برسونه!
سن ۲۵ سالگی: اااااااه! پس چرا دیگه هیچکی نمیاد؟! ... هر کی می خواد باشه ، باشه!
سن ۲۶ سالگی: یه نفر میاد! ... همین خوبه! ... بــــــــــله!
سن ۲۷ سالگی: آخیـــــــــــش!
سن ۲۸ سالگی: کاش قلم پات می شکست و خواستگاری من نمیومدی!!!
یه دختر خوب اولاً اصلاً پیدا نمی شه
یه دختر خوب هیچوقت زودتر از اینکه از شیر بگیرنش عاشق نمی شه
یه دختر خوب بیشتر از 3 ساعت توی حموم نمی مونه
یه دختر خوب وقتی بلد نیست رانندگی کنه چرا باید زور بزنه و با گل پسرا کل کل کنه
یه دختر خوب توی روی مامانش وانمیسته و به خاطر قراری که داره (و سرکاره) 100000 تا دروغ نمی گه
یه دختر خوب از مثلاً 6 ساعت وقت کلاس خودش 5 ساعتش رو نمی پیچونه
یه دختر خوب یواشکی دست تو جیب باباش نمی کنه
یه دختر خوب دستمال دماغ باباشو برنمی داره بندازه رو سرش مثل روسری
یه دختر خوب با همسایشون که خوشگل تره لج نمی شه
یه دختر خوب به خاطر پوست و رنگ بدنش باباشو انقدر تو خرج نمی اندازه
یه دختر خوب وقتی معنی ترانه های خارجی رو نمیدونه مجبور نیست که واسه کلاس اونا رو گوش بده
یه دختر خوب توی قرار با پسر کلاس زورکی نمی آد و پدر کارمند بیچاره اش رو مدیرعامل و رئیس قلمداد نمی کنه
یه دختر خوب دیگه به دختر افغانی ها حسودی نمی کنه
یه دختر خوب وقتی از پسری خوشش اومد و داشت از حسودیش می ترکید 10000 تا عیب و ایراد روی پسر نمی زاره
یه دختر خوب شب زود نمی خوابه که صبح زود بیدار بشه که بتونه صافکاری و نقاشی کنه
دختر خوب برای اینکه مورد توجه قرار بگیره اسمشو عوض نمیکنه (صغرا= هانی - کبری= شانی)
یه دختر خوب از دماغ فیل نمی افته که نه؟
یه دختر خوب توی مسافرت به خاطر کسی که روش کلید کرده، باباشو توی منگنه قرار نمی ده که بابا تندتر برو!
یه دختر خوب عکسهای پسر خوشگلا مانند حمید گودرزی شادمهر عقیلی و نخ سوزن محمدرضا گلزار رو به در و دیوار اتاقش نمی زنه
یه دختر خوب وقتی لباس آنچنانی برای خودنمایی ندارد از همسایگانش قرض نمی کند
امضاء: اتحادیه "همینه که هست" و "حقیقت تلخ است"
یک پسر خوب هنوز امضاء گواهی نامه اش خشک نشده به رانندگی خانمها گیر نمی دهد
یه پسر خوب کمتر با این جمله مواجه می شود"مشتری گرامی دسترسی شما به این سایت مقدور نمی باشد"
یه پسر خوب بعد از تک زنگ سراغ تلفن نمی رود
یه پسر خوب عکس الکساندر گراهام بل رو قاب نمی کنه بزنه تو اتاقش
یه پسر خوب پشت چراغ قرمز با دیدن یه خانم چشماش مثه چراغهای فولکس نمی زنه بیرون
یه پسر خوب روزی چند بار به سازندگان یاهو مسنجر لعنت می فرسته
یه پسر خوب سر کلاس تا شعاع 3 متریِ هیچ خانمی نمی شینه
یه پسر خوب وقت برگشتن به خونه ماشینش بوی ادکلن زنونه نمی ده
یه پسر خوب هیچ وقت پای تلفن از این کلمات استفاده نمیکنه:"ساعت چند"؟ "کی میای؟" "کجا؟" "دیر نکنی ها"
یک پسر خوب زمانی که کسی می خواهد از عرض خیابان عبور کند تعداد دنده را از 1 به 4 ارتقاء نداده و قصد جان عابر را نمی کند
ک پسر خوب زمانی که یک دختر خانم راننده می بیند ذوق زده نشده و در صدد عقده ای بازی بر نمی آید
یک پسر خوب که ژیان سوار می شود روی بنز همسایه با سوئیچ ماشین نقاشی نمی کشد
یک پسر خوب هر روز بعد از کلاس درس به نمایندگی از راهداری و شهرداری خیابانهای شهر را متر نمی کند
یک پسر خوب دکمه های پیراهنش را از یک متر زیر ناف تا زیر چانه کاملا بسته و با سنجاق قفلی محکم می کند
یک پسر خوب به محض دیدن دختر همسایه رنگش لبویی شده و چشمش را به آسفالت می دزود
یک پسر خوب روزی 10بارهوس بردن نذری به دم در خانه همسایه که تصادفا دختر دم بخت دارند را نمی کند
یک پسر خوب 5ساعت در حمام آهنگ جواد یساری نخوانده وبرای همسایگان آلودگی صوتی ایجاد نمی کند
یک پسر خوب با دوستانی که مشکوک به چت و لا ابالی گری هستند معاشرت نمی کند
یک پسر خوب همواره به اسم خود افتخار می کند و به هر کس که می رسد نمی گوید که بجای اصغر به او رامتین و آرش و ... بگویند
یک پسر خوب در اثر دیدن افراد غرب زده جو گیر نشده و لحاف کرسیه قرمز خال خال یشمی را به پیراهن تبدیل نکرده و سر زانو خود را جر نمی دهد
یک پسر خوب تقاضای وسایل نا مربوطی از قبیل موبایل را از خانواده ندارد
یک پسر خوب در صورتی که با نامزد خود بیرون رفت و کسی به خانم متلک گفت فورا با پلیس 110 تماس حاصل می کند
یک پسر خوب همانند خاله زنکها تلفن را قورت نداده و سالی به 12 ماه دهانش بوی تلفن نمی دهد
یک پسر خوب هر صدایی از قبیل قار و قور شکم اهل خانه را با صدای تلفن اشتباه نگرفته و یک متر به بالا نمی پرد
یک پسر خوب برای بیرون رفتن از خانه 1 ساعت جلوی آئینه نایستاده و بزک نمی کند
یک پسر خوب تنها جوکهایی را بیان می کند که مورد تائید 1)وزارت ارشاد اسلامی 2)وزارت بهداشت 3)وزارت مبارزه با تبعیضات استانی و ... باشد(منو می گه!)
یک پسر خوب در جشنهای فامیلی جو گیر نشده و نمی رقصد تا آبروی کل خاندان را بر باد دهد
یک پسر خوب هر زمان که عشقش کشید با زیر شلواری کردی چین پیلیسه دار و یا شرت مامان دوز و رکابی همانند قورباغه به وسط کوچه نمی پرد
یک پسر خوب تا به حال مشاهده نشده . . .
بر خلاف عاشقان من عاشق زنهای پیرم
عهد کردستم که غیر از پیرزن یاری نگیرم
شاعران دردام زلف خوشگلان افتند دائم
لیک من بر موی اسپید کهن سالان اسیرم
من مگر دیوانه ام گردم به گرد خوبرویان
کز ادا و غمزه و اطوارشان هر دم بمیرم
نوجوانان تازه کار و قیمت عاشق ندانند
قدر من دانند پیران و شوندی دستگیرم
بر وفای خوبرویان نیست هرگز اعتباری
کز غرور و کبر پندارند ناچیز و حقیرم
هیچ دیدستی که کس گیرد گلاب از غنچه ی گل؟
غنچه چون گل گشت آید خود گلابش چون عبیرم
از شراب نو حذر کن غیر از دردسر ندارد
من شراب کهنه نوشم خود نصیحت کرده پیرم
دلبر نو باوه هرشب سینما خواهد زچاکر
رستوران گر دیر گردد می کند خورد و خمیرم
کیف خواهد عطر خواهد چتر خواهد یار خوشگل
پیرزن با نان و دیزی سازد و کهنه حصیرم
مرد: خداوندا، چرا چشمهای زن را اینقدر زیبا آفریدی؟!
خدا: برای اینکه با این چشمان زیبا تو را ببینید و تو را مست سازد.
مرد: خداوندا، چرا چشمهای زن را اینقدر زیبا آفریدی؟!
خدا: برای اینکه با این چشمان زیبا تو را ببینید و تو را مست سازد.
مرد: خداوندا، چرا لبهای زن را اینقدر زیبا آفریدی!؟
خدا: برای اینکه ترا ببوسد.
مرد: خداوندا، چرا پوست زن را اینقدر لطیف آفریدی!؟
خدا: برای اینکه تو آن را لمس کنی و لذت ببری.
مرد: خداوندا، چرا زنها را اینقدر احمق آفریدی!؟
خدا: برای اینکه بتواند عاشق موجود بیخاصیتی مثل تو بشود و از تو نگهداری کند.
1- اکانت شبانه تهیه کنید.
2- شبها بخوابید.
3- یک نفس عمیق بکشید.
اگر روشهای فوق را به دقت و بطور کامل انجام داده باشید، اکنون اعتیادتان به اینترنت از بین رفته، در غیر این صورت برگردید و با اعتماد به نفس کامل روشهای سهگانه فوق را مجدداً و این بار با دقت بیشتری بکار بندید، قطعاً نتیجه خواهید گرفت.
خودمان از این روش استفاده کرده و شاهد نتایج شگرفش بودهایم.
ده تا از بهترین بهانههای دوست پسرها برای خلاص شدن از دست دوست دخترها و معنی واقعی اونها!
1- تو برای من مثل خواهر میمونی! (یعنی:خیلی زشتی!)
2- فاصله سنیمون کمی زیاده. (یعنی:خیلی زشتی!)
3- من به تو علاقه به «اونصورت» ندارم. (یعنی:خیلی زشتی!)
4- من الان توی موقعیت بدی از زندگیم هستم. (یعنی:خیلی زشتی!)
5- دوست دختر دارم. (یعنی:خیلی زشتی!)
6- من با خانمهای همکارم بیرون نمیرم. (یعنی:خیلی زشتی!)
7- تقصیر تو نیست، تقصیر منه! (یعنی:خیلی زشتی!)
8- من الان توجهم به کارمه! (یعنی:خیلی زشتی!)
9- من تصمیم گرفتم مجرد بمونم. (یعنی:خیلی زشتی!)
10- بهتره فقط با هم دوست معمولی باشیم (یعنی: بطور وحشتناکی زشتی!!!!)